داستان بازی "شیطان هم میگرید" با حمله یک زن ناشناس به نام "تریش"[۱۰] به دفتر کار دانته (قهرمان بازی) آغاز میشود. دانته که تحت تاثیر مهارتهای تریش قرار گرفته به او میگوید که شغل او شکار هیولاها و شیاطین است تا به این وسیله بتواند انتقام مرگ مادر و برادر خود را از آنها بگیرد.[۱۱] تریش برای دانته شرح میدهد که عامل اصلی مرگ برادر و مادر دانته، امپراتور شیاطین "لرد موندوس"[۱۲] میباشد و اکنون قصد بازگشت دارد.[۱۳] در این قسمت تصویر بازی دانته و تریش را نشان میدهد که وارد قلعه عظیمی شدهاند، اما تریش به سرعت از یک دیوار بزرگ بالا رفته و دانته به تنهایی باید ماجراجویی خود را ادامه دهد.
دانته شروع به جستجو در قلعه نموده و با دشمنان شیطانی روبرو میشود، پس از پیدا کردن شمشیر "آلاستور"[۱۴]، او با اولین باس بازی که یک عنکبوت/عقربغول پیکر به نام "فانتوم" است برخورد کرده و او را شکست میدهد. بعد از مدتی دانته با یک شیطان به نام Nelo Angelo روبرو میشود اما در نبرد از او شکست میخورد، Nelo Angelo که قصد کشتن دانته را دارد با دیدن نیمه گردنبند او (که تصویری از مادر دانته میباشد) صحنه نبرد را ترک میکند. این شیطان در طول بازی دو بار دیگر در ماموریتهای بعدی با دانته روبرو شده و در این جریانات مشخص میشود که او برادر دوقلوی دانته است و "ورجیل" نام دارد. پس از کشته شدن ورجیل، نیمه دوم گردنبند که در اختیار او بود به دست دانته افتاده و دو نیمه با یکدیگر ترکیب میشوند. در اثر این حادثه شمشیر دانته که Force Edge نام دارد تغییر حالت داده و تبدیل به شمشیر "اسپادرا" میشود. در ادامه دانته مجددا با "تریش" ملاقات میکند و متوجه میشود که او را فریب داده و تریش هم در خدمت شیطان بزرگ موندوس میباشد. اما هنگامی که زندگی تریش به خطر میافتد دانته او را نجات داده و دلیل این کار را شباهت او و مادرش عنوان مینماید.[۱۵] در نهایت و در هنگام مواجهه با شیطان بزرگ "موندوس" که قصد کشتن تریش را دارد، دانته بازهم با به خطر انداختن خود، زندگی او را نجات میدهد. در ادامه مبارزه "موندوس" سعی در نابودی دانته میکند اما ضربه او به تریش برخورد کرده و باعث آزاد شدن نیروی درونی دانته و تبدیل او به "اسپاردا" میشود،[۱۶] در این لحظه مبارزه دانته و موندوس به صحنه دیگری کشیده میشود. دانته پیروز شده و قبل از رفتن، گردنبند و شمشیر خود را در کنار پیکر بی جان تریش رها میکند.[۱۷] اما موندوس ناگهان بازمیگردد و در گوشهای دانته غیرمسلح را به دام میاندازد، در این هنگام تریش که به ظاهر کشته شده بود برخاسته و نیروی خود را به دانته منتقل میکند. دانته شیطان بزرگ موندوس را که عهد کرده بازگردد و بر دنیای انسانها حکومت کند، شکست میدهد.[۱۸] تریش هنگام عذرخواهی از دانته ناگهان به گریه میافتد، در این هنگام دانته به او میگوید که تو دیگر شیطان نیستی و تبدیل به انسان شدهای، زیرا "شیطان هرگز گریه نمیکند"[۱۹]. دانته و تریش قبل از منهدم شدن جزیره موفق به فرار میشوند و در پایان با همکاری هم دفتری تاسیس میکنند با نام "شیطان هرگز نمیگرید"
|